براي پسركم
تا حالا فكر ميكردم تونستم شرايطي برات فراهم كنم كه اين موقعيت رو براحتي و با كمترين فشار روحي تحمل كني.
هميشه بهم ميگي " ميخوام انگليسي ياد بگيرم كه وقتي با هم رفتيم انگلستان اونجا فقط انگليسي صحبت كنم و مردم نفهمن كه ما ايراني هستيم". نميدونم از كجا فهميدي كه برخوردشون با ايرانيها چقدر بده ولي به هر حال تا ديروز همه اين حرفهارو به حساب آرزوهاي بچه گانه ميذاشتم.
ديروز وقتي ازت پرسيدن وقتي بزرگ شدي ميخواي چي كار كني؟ گفتي " ميخوام زن بگيرم بعد زنمو ول كنم و با پسرم برم انگليس" !!. كاش بتونم از اين مرحله به سلامت بگذرونمت. كاش زودتر بگذريم ، هردومون.

هر چند كه حال و هواي جوي حكايت از چله زمستون داره ولي ساعت بيولوژيك اشتباه نميكنه و بهار داره مياد.
سواي از تمام تعارفات مرسوم و معمول و جمله هاي كليشه اي كه از يكي دو روز ديگه به حد تهوع از مجريهاي جور واجور تلويزيون خواهيد شنيد، اميدوارم اين بهار براي همه شما سرآغازي جديد براي زندگي شيرينتر باشه.